تن-آگاهی در ادبیات عرفانی بر اساس پدیدارشناسی مرلوپونتی

author

Abstract:

به‌زعم مرلوپونتی، بدون بدن هیچ هستی‌مندی در جهان و هیچ درکی از اشیاء و موضوعات آن وجود ندارد. مرلوپونتی با رد «سوژۀ استعلایی و بدون اندام» در فلسفۀ خود به طرح سوژه‌ای می‌پردازد که از بدن جدا نیست: تن-سوژه (Flesh). بدین ترتیب، ادراک به‌منزلۀ به‌ظهور‌رساندن معنا یا عملی از طریق بدن است و تجربۀ ادراکی هر فرد -به‌منزلۀ امری تنانه، پیشاتأملی، پیشاآگاهانه، واقعی و جسمانی و لذا به‌مثابۀ «تن-آگاهی»- حالاتی نامفهوم از وجود را آشکار می‌کند. حالاتی که حتی حوزه‌های خیال، عاطفه و احساس، فهم درونی، خلاقیت و آفرینش هنری-ادبی را در بر می‌گیرد. با تکیه بر این منظر، تجارب عارفانه امری درهم‌تنیده با بدن تلقی می‌شوند و این به‌معنای تعارض خاستگاه جهان عارفانه با جهان سنت نیست: عارف به‌مثابۀ سوژه‌ای بدن‌مند با التفات (Intention) یعنی قصدیت و جهت‌مندی نسبت به پدیده‌های ادراک‌پذیر و تأثیر از آن، جهان مشترکی را میان سنت و بدن برمی‌سازد تا موضوع عرفانی طی تجربه‌ای بدن‌مند برای وی بروز یابد ‌و طی فرایند آفرینش، در اثر ادبی او نمایان شود. به تعریفی دیگر، جهان زیستۀ عارفِ هنرمند همان جهان و سنت است و اما اثر وی خاستگاه سنت را آن‌گونه که برتن-سوژه پدیدار می‌شود، نشان می‌دهد. این مقاله ضمن بررسی دیدگاه مرلوپونتی نسبت به چهار موضوع سوژه، جهان، دیگری و خدا تلاش دارد تا روش پدیدارشناسی وی را –پس از نقد نگرش خداناباورانۀ او و رفع آن- به خدمت گیرد و به شرح و تبیین «فرایند تجربه و آگاهی تنانۀ عارف از موضوع سنت (شناخت و عبادت حق) و نمود آن در ادبیات عرفانی» بپردازد.

Upgrade to premium to download articles

Sign up to access the full text

Already have an account?login

similar resources

نقش پدیدارشناسی مرلوپونتی در پزشکی

 امروزه پدیدارشناسی با تأکید بر توصیف مستقیم امور و توجه به تجربه زیسته افراد مورد توجه حوزه­های مختلف قرار گرفته است. در این بین پدیدارشناسی مرلوپونتی با تاکیدی که بر نقش بدن دارد توجه محققان حوزه پزشکی را به خود جلب کرده است. مرلوپونتی در پدیدارشناسی خود تعریف جدیدی از بدن ارائه می­دهد که آن را «بدن زیسته» می­نامد. بدن زیسته که در مقابل مفهوم مکانیکی بدن قرار دارد محور ذهنیت و در- جهان- بودن ...

full text

هوسرل، مرلوپونتی و مفهوم تن

بی‌تردید مرلوپونتی در تألیف کتاب پدیدارشناسی ادراک از آثار مختلف هوسرل، به‌ویژه کتاب ایده‌ها ... ІІ و تأملات دکارتی بهرۀ فراوانی برده است. اما تأمل در نوع نگرش مرلوپونتی دربارۀ ثنویت تن‌ـ‌سوژۀ دکارتی و مقایسۀ آن با دیدگاه هوسرل، تمایز میان این دو نوع نگرش را آشکار می‌سازد. اگرچه هوسرل در برخی آثارش بر پیوند نزدیک تن و سوژه تأکید می‌کند، اما اصرار او بر عناصری همچون تأویل پدیدارشناختی و سوژۀ است...

full text

«بدنمندی» در پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس

در رویکرد پدیدارشناسانه، بدن فارغ از قواعد و استدلالات عقلی، پدیداری تلقی می‌شود که سوژه را  در معرض تجربه قرار می‌دهد. در این رویکرد بحث بر سر نسبت سوژه با بدن و جهان، نه بر بنیاد هستی شناسی سوژه و نه بر اساس شناخت او از جهان، بلکه بر اساس تجربه و مجاورت او با جهان است. این مقاله ضمن پرداختن به پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس، با تمرکز بر بدن و مفهوم بدنمندی، نقاط اشتراک و نیز تفاوت رویک...

full text

مکان در پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی مرلوپونتی

نظریه مکان در پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتی یکی از موضوعات جذاب و دلکش این فلسفه است. او برخلاف هوسرل که واقعیت متقن را در حوزه آگاهی ناب یعنی ساحت مبرا از مفروضات طبیعی مانند زمان و مکان و.....جست و جو می­کند، و موافق با ایده اساسی اگزیستانسیالیسم که بودن جسمانی در عالم یا واقع بودگی را عین طبیعت انسان می­داند، بر این باور است که مکان فهمی صورت پیشین و شرط شناخت اعیان و رویدادهاست. او با تأمل در...

full text

نگاه در نقاشی از منظر پدیدارشناسی مرلوپونتی

نگاه، مجرای رویارویی هنرمند نقاش و نیز مخاطب اثر نقاشی با آن است. این مواجهه، نوعی تجربه­ی انسانی است که از منظر هنرمند نقاش به هنگام خلق اثر، همچنین از ورای مخاطب در زمان نگریستن به نقاشی قابل بررسی است. سؤال اصلی در این پژوهش، این گونه مطرح شده است که نسبت نگاه با تجربه­ی زیسته­ی هنرمند نقاش، نیز درگیری آن با بدن زیسته­ی مخاطب و خالق اثر در ادراک نقاشی چگونه است؟ بر همین اساس ماهیت آن، به عنو...

full text

بررسی دیدگاه ویلیام آلستون دربارۀ ادراک عرفانی و نقد آن بر اساس آرای هوسرل و مرلوپونتی

مقالۀ پیش‌رو به تحلیل الگوی «ادراک عرفانیِ» ویلیام آلستون بر اساس پدیدارشناسی ادموند هوسرل و موریس مرلوپونتی می‌پردازد. آلستون در نظریۀ «ادراک عرفانی» بر آن است که اشتراکی بنیادین بین ادراک حسّی و عرفانی برقرار است. او با تحلیلی پدیدارشناختی از ادراکِ حسّی، مرکزی‌ترین ویژگیِ ادراک حسّی را «دادگیِ» موضوعاتِ ادراکِ حسّی به آگاهی می‌داند. در‌واقع وی ادراک را «حضور مستقیم و بی‌واسطۀ اعیان» یا همان «نمود» می‌...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


Journal title

volume 1396  issue 1

pages  25- 52

publication date 2018-09-23

By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023